معنی شهرخراسان شمالی
حل جدول
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
شمالی. [ش َ / ش ِ / ش ُ] (ص نسبی) منسوب به شمال. منسوب به جهت شمال. (ناظم الاطباء).
- شمالی پیکران، ستارگانی که از شمال طلوع میکنند:
جنوبی طالعان را بیضه در آب
شمالی پیکران را دیده در خواب.
نظامی.
- همسایه ٔ شمالی، امروز در عرف سیاسی ایران به اتحاد جماهیر شوروی سابق اطلاق میشود که در شمال کشور ایران قرار دارد.
|| امروزه مخصوصاً در تهران اهل گیلان یا مازندران را گویند که در شمال ایران قرار دارند. || سرد و خشک: هرگاه که زمستان شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن رابچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). هرگاه که زمستان خشک و شمالی بود و بهار که پس از او آید گرم و بارنده بود و تابستان نیز بارنده بود، اسهال خون بسیار افتد و همچنین هرگاه که زمستان جنوبی بود و بهار شمالی و کم باران بود، اسهال خون بسیار افتد خاصه زنان را وخداوندان مزاج تر را. و هرگاه زمستان جنوبی و بهار شمالی بود و تابستان گرفته و ابرناک و گاه باران بود، نزله بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
اصطرلاب شمالی
اصطرلاب شمالی. [اُ طُ ب ِ ش َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به اسطرلاب و التفهیم ص 285 شود.
صعود شمالی
صعود شمالی. [ص ُ دِ ش ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بودن کوکب فوق الارض در جانب شمال است.
صور شمالی
صور شمالی. [ص ُ وَ رِ ش َ / ش ِ / ش ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به صور فلکی شود.
چین شمالی
چین شمالی. [ن ِ ش َ] (اِخ) رجوع به چین و ختا و تاریخ مغول اقبال و دایره المعارف فارسی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
اپاختری باختری
فارسی به آلمانی
Arktisch, Nördlich, Nord, Norden (m)
فارسی به ایتالیایی
settentrionale
معادل ابجد
1798